زنی که ساعت‌ها در رشت روپایی می‌زند: علی دایی اسطوره من است، می‌خواهم دور دنیا روپایی بزنم

پنجشنبه ۱۴۰۲/۱۱/۲۶

سمانه نیکدل که در روزهای گذشته، روپایی زدن او در رشت پربازدید شد، به روزنامه هفت صبح گفت: «در نوجوانی به زمین چمن می‌رفتم و با مردهای بزرگتر از خودم بازی می‌کردم. بچه بودم اما هیکل درشتی داشتم و خوب بازی می‌کردم. حتی گل قیچی برگردان هم می‌زدم. من را صدا می‌کردند دیگو مارادونا.»

هفت صبح نوشته سمانه نیکدل را همه می‌شناسند: «از پل یخسازی تا پارکی همان نزدیکی‌ها با او قدم زدم و هر ثانیه آدم‌ها، پیر و جوان حال و احوالش را می‌پرسیدند و به او آفرین می‌گفتند. می‌گفتند هر روز و گاه یک روز در میان زیر این پل و یا محله گلباغ ، می‌آید و ساعت‌ها برای خودش روپایی می‌زند.»

این زن ۳۶ ساله، درباره علاقه‌اش به فوتبال گفته که همه چیز از کارتون فوتبالیست‌ها شروع شد: ‌«بچه که بودم برادرهایم فوتبال نگاه می‌کردند. من می‌خواستم کارتون ببینم اما آن‌ها کانال را عوض می‌کردند. تنها کارتونی که با هم می‌توانستیم ببینیم فوتبالیست‌ها بود. آنقدر فوتبال دیدم که عاشق فوتبال شدم. از کوچکی توپ پلاستیکی داشتم و با دیوار تمرین می‌کردم. آن زمان دخترها اصلا فوتبال بازی نمی‌کردند.»

او گفته شاگرد مریم ایراندوست، مربی معروف فوتبال زنان هم بوده است: «مهاجم بودم. یک دورانی هم در ملوان بودم و خانم مریم ایراندوست مربی من بود. در بقیه باشگاه‌های داخل رشت و فومن هم بازی می‌کردم. یک فوتبالی می‌کردم که باید می‌دیدی. اما بدشانسی آوردم و پای چپم مصدوم شد. در سرعت بالا پایم پیچ خورد اما من به بازی کردن ادامه دادم و مصدومیتم بیشتر شد. حالا پای راستم هم گاهی خیلی درد می‌گیرد. با اینکه هم وزن زیادی دارم و هم مصدوم هستم بیشتر از یک ساعت، با درد به روپایی زدن ادامه می‌دهم.»

سمانه می‌گوید پس از مصدومیت، نتوانسته فوتبال بازی کند: «در همین پارکی که نشسته‌ایم برای خودم ورزش می‌کردم و روپایی می‌زدم. کم کم، حدودا دو سال پیش رفتم زیر پل یخسازی و آنجا روپایی زدم. حالا محله گلباغ هم می‌روم. بعضی وقت‌ها شهرداری و سبز میدان هم می‌روم اما زیاد نه. این کار شغل من است و کاری جز توپ زدن بلد نیستم.»

روپایی زدن در خیابان پول چندانی برای سمانه ندارد: از ظهر بیرون می‌آیم و تا ساعت ۹ شب یا بیشتر در خیابان می‌مانم. پول آنچنانی هم در خیابان در نمی‌آورم. شاید هر روز پنج یا شش نفر فقط به من پول بدهند. دنبال این بودم که یک اسپانسر پیدا کنم تا حمایتم کند اما تا به حال پیدا نکردم. حالا که ویدئوی من منتشر شده امیدوارم کسی حاضر شود از من حمایت کند. آرزو دارم دور جهان را بگردم و روپایی بزنم.»

او گفته که «با ۱۱۴ کیلو وزن و پاهای مصدوم، می‌توانم بیش از یک ساعت بدون اینکه توپ زمین بخورد روپایی بزنم. کسی در جهان با وزن من هست که این همه روپایی بزند؟»

روایت سمانه از فوتبال بازی کردن، روایت بیشتر دختران ایران است: «از سمت خانواده حمایتی ندیدم. به من می‌گفتند فوتبال برای پسرهاست. البته مادرم بعدها با باشگاه رفتن من مخالفتی نداشت اما نتوانستند من را در باشگاه خوبی ثبت‌نام کنند. به من می‌گفتند فوتبال کار نمی‌شود اما من فقط همین کار را دوست دارم.»

سمانه تا دوم دبیرستان بیشتر درس نخوانده: «دو همکلاسی داشتم که معتاد بودند و می‌خواستند من را هم تزریقی کنند. ترسیدم معتاد شوم و دیگر مدرسه نرفتم. اینجا هم خانواده من را حمایتی نکرد که من را مدرسه بهتری ثبت نام کنند. به جز فوتبال، والیبال، هندبال، بسکتبال و ... هم بازی می‌کردم. شاید اگر از لحاظ مالی حمایت داشتم به جاهای خوبی می‌رسیدم. خیلی از این بابت ناراحتم و بعضی مواقع گریه می‌کنم. اگر حمایت می‌شدم در خیابان روپایی نمی‌زدم.»

مهربانی‌های مردم رشت به او، چندان بزرگ نیست، اما در خاطرش مانده: «یک بار رستوران رفته بودم. صاحب رستوران گفت اگر بتوانی بی‌وقفه صد تا روپایی بزنی بهت ۵۰ هزار تومان می‌دهم. با اینکه بدنم آماده نبود صد تا را زدم. به جای پنجاه هزار تومان من را کباب که صد و خورده‌ای بود مهمان کرد. یک بار هم یک بستنی فروشی که به آن بدهکار بودم گفت روپایی بزن، بدهی‌ات را می‌بخشم.»

سمانه همچنین گفته که «پرسپولیسی هستم. آقا علی دایی اسطوره من است. بیشتر بچه‌های قدیمی را دوست دارم. آقای عابدزاده، محمد خاکپور، نیکبخت واحدی با اینکه استقلالی بود بازی‌اش را خیلی دوست داشتم. بچه‌های الان را نمی‌شناسم و علاقه‌ای ندارم.»

خبرهای بیشتر

پربیننده‌ترین ویدیوها

خبر ورزشی
گزارش روز با مجتبا پورمحسن
اقتصاد و بازار
از خاکستر

شنیداری

پادکست‌ها