جنبش «زن، زندگی، آزادی» بر جامعه ایران چه تاثیری گذاشته و آیا این تاثیرها منحصر به زنان بوده است؟ آیا می‌توان گفت در هشتم مارس، روز جهانی زنان، جامعه ایران هنوز بهره‌مند از اثرات این جنبش است؟

جنبش‌های اجتماعی و سیاسی، جنبش‌هایی هستند که با پدیداری آن‌ها جامعه به حرکت در می‌آید. این جنبش‌ها در سطح پدیداری وسیع هستند، هزاران نفر را بسیج می کنند و فرای نتیجه‌گیری‌های سریع یا میان‌مدت سیاسی، باعث تثبیت گفتمان‌ها می‌شوند.

جنبش‌های اجتماعی تاثیرپذیر و تاثیرگذار هم هستند. منافع گروهی را پیگیری می‌کنند و بدین معنا همواره دشمنانی دارند که نمی‌خواهند منافع آن گروه‌های اجتماعی تثبیت شود.

از این منظر جنبش «زن، زندگی، آزادی» پس از قتل مهسا ژینا امینی جنبشی تاثیرگذار ارزیابی می‌شود. جنبشی که به لحاظ گفتمانی و شیوه رخدادگونه‌اش به قدری رادیکال بود که هم جمهوری اسلامی و هم اپوزیسیون آن را غافل‌گیر کرد. وضعیت پسا جنبش «زن، زندگی، آزادی» را دقیقا باید در چنین متنی ارزیابی کرد؛ وضعیتی که شکست گفتمانی جمهوری اسلامی و اپوزیسیون را به همراه داشت.

بازخوانی جنبش ژینا: «ژینا گیان تۆ نامری، ناوت ئه‌بێته ڕه‌مز»

روح‌الله خمینی پس از انقلاب ۵۷ به سرعت مساله حجاب را مطرح و آن را اجباری کرد. زنان مدت‌ها مقاومت کردند اما سرانجام در سال ۱۳۶۳ با تصویب «مجلس شورای اسلامی» اجبار حجاب وارد قانون مجازات اسلامی شد. بعد از آن تا سال‌ها هر چه رخ داد مقاومت مدنی در سطح فردی بود اما جامعه در آن نقطه نماند. کمپین‌هایی به راه افتادند که حجاب اجباری، امری را که قاطبه جامعه مردسالار در همدستی خواسته یا ناخواسته آن را به فراموشی سپرده و پیش‌پاافتاده‌ انگاشته بود، تبدیل به مساله کردند.

پیش از زن‌کشی حکومتی ژینا، زن کُرد جوان ۲۲ ساله در تهران، زنان بسیاری هدف خشونت حکومتی و بازداشت قرار گرفته بودند. زنانی که در رابطه با کمپین‌های ضد حجاب اجباری به اتهام همکاری با مسیح علی‌نژاد دستگیر شدند، دختران خیابان انقلاب، سپیده رشنو، زنی که مادرش خود را جلوی ماشین گشت ارشاد انداخت و فریاد زد «دخترم بیمار است» و ...، همه کسانی بودند که التهاب جدی جامعه را نشان می‌دادند. تحمل‌ناپذیر شدن مساله حجاب اجباری برای جامعه ایرانی پس از دهه‌ها کشمکش میان حکومت و زنان/جامعه ‌کوییر در آن‌ها نمایان می‌شد.

شهریور ۱۴۰۱ قتل ژینا رقم خورد. برادر ژینا در لحظه دستگیری‌اش به ماموران گشت ارشاد گفته بود: «رهایش کنید. ما در این شهر غریب هستیم.»

آن‌ها ژینا را رها نکردند. ژینا به کما رفت و بعد از چند روز بر اثر ضربات وارده کشته شد. تلاش حکومت برای لاپوشانی این قتل بلافاصله پس از به کما رفتن او آغاز شد اما جامعه ملتهب ایران از سویی و جامعه خشمگین کردستان از سوی دیگر با هم همراه شدند. مقاومت خانواده ژینا برای جلوگیری از فراگیر شدن روایت حکومتی سکته قلبی و گزارش روزنامه‌نگارانی چون نیلوفر حامدی و الهه محمدی از سوی دیگر، مسایلی را که از ابتدای ظهور جمهوری اسلامی حتی مخالفان حکومت به فراموشی سپرده بودند، زنده کردند.

بیمارستان کسری در تهران شاهد تجمعی خرد و پراکنده بود که به سرعت سرکوب شد اما واقعه‌ای که پس از فراخوان خانواده ژینا برای خاک‌سپاری او و اقدام نهادهای مدنی و احزاب کردستان رقم خورد این بود: «آیچی ...»

آیچی روایت را از نو نوشت. تصویر مزار مهسا به تمام ایران مخابره شد. زنانی که تا آن روز تنها گذاشته شده بودند تصویر و صدای خود را در آرمگاه آیچی دیدند. آن‌ها دیدند مردانی را که کنار زنان فریاد می‌زدند: «کشتن برای روسری، تا کی چنین خاک بر سری ...»

دستی، مساله را برای همه روشن کرد: «ژینا گیان تۆ نامری، ناوت ئه‌بێته ڕه‌مز.»

از آن پس شعار «ژینا/مهسا اسم رمز ماست» تبدیل به یکی از شعارهای اصلی تظاهرات‌ها شد. «ژن، ژیان، ئازادی» که تا آن لحظه شعاری کردستانی بود، ترجمه شد. این شعار در متن جنبشی که مساله زن و کردستان را به هم پیوند زده بود، با خلق لحظه‌های ماندگار فراوان، خیزشی چند ماهه را رقم زد که اقشار مختلف اجتماعی از فرودستان و ستم‌دیدگان کُرد و بلوچ گرفته تا هنرمندان سینمای ایران را همراه خود کرد. پیامی به جهان مخابره شد و گفتمانی را در جهان تثبیت کرد: «زن، زندگی، آزادی!»

چونان همه جنبش‌های رادیکال که نه فقط ساختار‌های موجود سیاسی بلکه زیربناهای جدی اجتماعی موجود را هدف می‌گیرند، دشمنان این جنبش از همان ابتدا با ساختن گفتمان‌های ضد «زن، زندگی، آزادی» تلاش کردند آن را تضعیف کنند.

آن‌ها که با ترس از شعار «زن، زندگی، آزادی»، شعارهای ضد این شعار را ترویج می‌دادند با کسانی که دائم فریاد می‌زدند مساله حجاب کم‌اهمیت است و بزرگش نکنید و کسانی که همه چیز را به دعواهای ناسیونالیستی فرو کاستند در ضربه زدن به این جنبش همراه شدند.

در راس همه آن‌ها حکومت بود که بنا بر اطلاعات فایل‌های درز کرده از اتاق فکر سپاه پاسداران، برای آسیب زدن به این جنبش، زنان چادری را در شهر به حرکت در می‌آورد تا چهره شهر بیش از این تصویرگر «زن، زندگی، آزادی» نشود.

در این میان جنبش «زن، زندگی، آزادی» به دلیل رادیکال بودنش، در متن خود امر دیگری را نیز به جامعه ایران یادآوری کرد و آن اینکه چیزی به عنوان اپوزسیون سیاسی که بتواند از عهده پیگیری یک جنبش اجتماعی-سیاسی قوی مثل جنبش مهسا بر بیاید وجود ندارد.

این یادآوری دردناک، بخشی ناگزیر از فهم انقلابی یک وضعیت بود. اینکه جامعه ایران تا به درک و شناخت کافی نرسد امکان دموکراتیک شدن نخواهد داشت.

مسایلی که امروز به عنوان «تنش» در جریان جنبش «زن، زندگی، آزادی» بالا آمده‌اند، همه مسایلی هستند که اپوزیسیون پراکنده و به خون کشیده شده ایران می‌خواست از آن‌ها عبور کند. مسایلی چون سازماندهی، اقلیت‌ها و خاصه جنسیت.

جنبش ژینا اگر یک دستاورد مهم داشته این است که اکنون عیار همه نیروها در ارتباط با این جنبش سنجیده می‌شود.

نتیجه مهم این جنبش اینکه امروز بیش از هر روز دیگری به حضور نیروهای جوان، زنان، کوییر‌ها و اقلیت‌ها احتیاج است و نیاز به بازنمایی یک تنوع دموکراتیک در فضای سیاسی ایران، بیش از هر زمان دیگری احساس می‌شود.

خبرهای بیشتر

پربیننده‌ترین ویدیوها

گزارش روز با مجتبا پورمحسن
خبرها
خبرها
چشم‌انداز با مهدی مهدوی‌آزاد

شنیداری

پادکست‌ها